عطش سرخ

تنت از تاول جان‌سوز شهادت پر بود
سینه‌ات از عطش سرخ زیارت پر بود

سال‌ها رنج تو در گوشۀ غربت طی شد
بدن خسته‌ات از زخم و جراحت پر بود

نیمه‌شب‌های تو و آینه‌ها دیدن داشت
چشمت از نم‌نم باران ارادت پر بود

گرچه با پای پر از آبله تنها ماندی
جان آزاد تو از رنج اسارت پر بود

آسمان، وصل تو را لحظه‌شماری می‌کرد
ابر از نافلۀ سبز شهادت پر بود

روح بی‌تاب تو تا دشت شهادت کوچید
جای پرواز تو از اشک و زیارت پر بود