تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد