غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی