میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت