در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی