گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش