خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت