قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست