ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام