ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو