پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند