ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو