او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو