کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو