نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را