ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام