روزی که ز دریای لبش دُر میرفت
نهر کلماتش از عطش پُر میرفت
دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم همقَسَم را دیدم
اینجا حرم خداست، سبحانالله
در تربت او شفاست، سبحانالله
ای تشنه به سرچشمۀ احساس بیا
با دامنی از شقایق و یاس بیا
آن جمله چو بر زبان مولا جوشید
از نای زمانه نعرهٔ «لا» جوشید