همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر