شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ذبح عظیم

فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن

دردی عمیق در رگ من تیر می‌کشد
من را برای ذبح عظیم انتخاب کن

هل من معین توست که لبیک می‌دهم
أمّن یجیب‌های مرا مستجاب کن

من روی دست‌های تو قد می‌کشم، پدر
از این به بعد روی نبَردم حساب کن

داغ جوان چه زود تو را پیر کرده است!
با خون من محاسن خود را خضاب کن

گهواره هم که تاب ندارد بدون من
فکری به حال خاطره‌های رباب کن

وقتش رسیده نیزهٔ خود را علم کنند
هفتاد و دومین غزلت را کتاب کن