ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی