دل بر دو سه دم گرمی بازار مبند
امید به هیچ کس به جز یار مبند
پیغمبر ما که مشرق نور هُداست
دل آینهدار مهر او، دیده جداست
جامی بزن از می طَهور صلوات
فیضی ببر از فیض حضور صلوت
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
ای آن که به لب نشانده لبخندی را
بشنو ز امام مهربان، پندی را
خورشید هدایت و حیات است امام
سرچشمۀ فیض و برکات است امام
خواهی که تو را عشق به منزل ببرد
کشتیِ تو را خدا به ساحل ببرد
آقا! پدرم! برادرم! مولایم!
هر روز به شوق دیدنت میآیم
بی مهر نبی و آل او دل، دل نیست
در سینه به غیر مشتی آب و گل نیست
تا قسمت ماست برگ برگ افتادن
چون غنچه ز بارش تگرگ افتادن
پیغمبر ما که منجی انسانهاست
این گفتۀ او امید بخشِ جانهاست
با هر چه نکوییست، نکو باید شد
سرشارِ زلالِ آبرو باید شد
در مِهر پیامبر حیات است حیات
در نور هدایتش نجات است نجات