ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده