ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام