ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام