وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...