ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند