سیدمحمد رستگار

سیدمحمد رستگار سال ۱۳۳۲ در مشهد چشم به جهان گشود. وی از نوجوانی با پدرش در مجالس اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حضور پیدا کرد و رفته رفته به سرودن شعر روی آورد. رستگار تحصیلاتش را تا دیپلم ادبی ادامه داد و اکنون بازنشستۀ سپاه پاسداران است و به کارهای تحقیقی و پژوهشی مشغول است. از آثار او می‌توان به «گریۀ گل»، «همسایۀ آفتاب» و «ودیعۀ مدینه» اشاره کرد.

سیدمحمد رستگار

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را آن کس که تو را دید نداند سر و پا را

گرفتارم گرفتارم اباالفضل گره افتاده بر کارم اباالفضل

به نام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیشه برنگذرد

هنوز ماتم زن‌های خون‌جگر شده را هنوز داغ پدرهای بی‌پسر شده را

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را

گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده بر کارم اباالفضل

به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد

هنوز ماتم زن‌های خون‌جگر شده را
هنوز داغ پدرهای بی‌پسر شده را

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها
پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها