پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود