میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی