کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی