ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند