کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود