چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
ايمان و امان و مذهبش بود نماز
در وقت عروج، مركبش بود نماز
ای صاحب عشق و عقل، دیوانۀ تو
حیران تو آشنا و بیگانۀ تو
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست