میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت