ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد