مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
عشق، هر روز به تکرار تو برمیخیزد
اشک، هر صبح به دیدار تو برمیخیزد
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی