تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست