این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی