گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید