هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد