ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم