سفر بسیار کردم تا رسیدن را بیاموزم
زمین خوردم که روزی پر کشیدن را بیاموزم
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
دین آر که دینار نمیارزد هیچ
بازآی که بازار نمیارزد هیچ
به دنیا میرسی اما دریغا این رسیدن نیست
کمی آرامتر! اینجا امید آرمیدن نیست