ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟