مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟