مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟