ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
عشق، هر روز به تکرار تو برمیخیزد
اشک، هر صبح به دیدار تو برمیخیزد
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم