پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
حوادث: آتش و، ما: خار و، غم: دود و، سرا: بیدر
از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشک است و مژگان تر
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد