پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده