بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لبتشنه، پس از دعوت و بیعت نکشند
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده