خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است